English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (1035 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cooling off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cooling-off period U دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods U دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period U دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
interregna U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
I am here for a language course U من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
for a language course U برای یک دوره زبان
pacific U مسالمت امیز
peaceful U مسالمت امیز
in the short term <adv.> U برای دوره کوتاه مدت
irenic U مسالمت امیز صلح جو
peaceful coexistance U همزیستی مسالمت امیز
peaceful adjustment of disputes U تصفیه مسالمت امیز
colporteur U کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
pacific settlement U حل مسئلهای از طرق مسالمت امیز
to enrol [oneself] for a course U خود را برای دوره ای نام نویسی کردن
block U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocked U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks U یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
machine U کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machines U کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machined U کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
pacific settlement U تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
provident fund U وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
sergeanty U انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
reprisal U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. U برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
dead U دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
You need to take care to differentiate between facts and opinions [ differentiate facts from opinions] . U شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید [حقایق را از نظرات تشخیص بدهید] .
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
setting up U دوره
to have ones fling U دوره
contemporaries U هم دوره
sets U دوره
contemporary U هم دوره
cycled U دوره
Ice Age U دوره یخ
eras U دوره
cycles U دوره
era U دوره
period U دوره
phase U دوره
sessions U دوره
phased U دوره
phases U دوره
instar U دوره
term U دوره
rims U دوره
termed U دوره
session U دوره
felloe U دوره
felly U دوره
set U دوره
cycle U دوره
periods U دوره
periodicity U دوره
compass U دوره
outlining U دوره
perimeters U دوره
perimeter U دوره
epoch U دوره
pools U دوره
epochs U دوره
coursed U : دوره
course U : دوره
pooled U دوره
pool U دوره
edges U دوره
outlines U دوره
outlined U دوره
outline U دوره
careered U دوره
careering U دوره
careers U دوره
terming U دوره
rim U دوره
career U دوره
rhythms U دوره
rhythm U دوره
circuit U دوره
circuits U دوره
edge U دوره
periphery U دوره
stadiums U دوره
he has run his race U دوره
stadium U دوره
reviewal U دوره
bordered U دوره
stadia U دوره
border U دوره
one's d. U دوره
rimless U بی دوره
courses U : دوره
bordering U دوره
peripheries U دوره
periods U دوره تناوب
period of vibratio U دوره ارتعاش
period U دوره تناوب
huckster U دوره گرد
meetings U یک دوره مسابقه
sexennium U دوره شش ساله
grace period U دوره مهلت
internship U دوره انترنی
termed U دوره انتصاب
recurrence interval U دوره تناوب
basic course U دوره مقدماتی
periods U دوره تناوبی
rest period U دوره استراحت
hucksters U دوره گرد
course U دوره مسیرتیراندازی
return perion U دوره تناوب
transition period U دوره انتقال
refersher course U دوره توجیهی
pliocene U دوره پلیوسن
courses U دوره مسیرتیراندازی
period U دوره تناوبی
trimester U دوره سه ماهه
stretched U خط ممتد دوره
stretch U خط ممتد دوره
slumping U دوره رخوت
slumps U دوره رخوت
refractory period U دوره بی پاسخی
tournaments U یک دوره مسابقه
guarantee period U دوره ضمانت
triennium U دوره سه ساله
stretches U خط ممتد دوره
trochoid U دوره گرد
terming U دوره انتصاب
retrace interval U دوره بازگشت
refreshing course U دوره بازاموزی
coursed U دوره مسیرتیراندازی
transition period U دوره گذار
refersher course U دوره استثنایی
slumped U دوره رخوت
trivium U دوره نخستین
cycle U دوره گردش
tournament U یک دوره مسابقه
to serve apprenticeship U دوره شاگردی
quarterly period U دوره سه ماهه
three-month period U دوره سه ماهه
foreperiod U پیش دوره
setting up U دوره مجموعه
retrace time U دوره بازگشت
convalescence U دوره نقاهت
strolling U دوره گرد
probation U دوره ازمایشی
schooltime U دوره تحصیلی
on probation U در دوره ازمایشی
quarter [year] U دوره سه ماهه
return interval U دوره بازگشت
cooling off period U دوره ملایمت
game cycle U دوره بازی
advanced course U دوره عالی
advance course U دوره عالی
process U دوره عمل
cooling-off period U دوره ملایمت
processes U دوره عمل
to run over U دوره کردن
cooling-off periods U دوره ملایمت
life cycle U دوره زندگی
life cycle U دوره عمر
retrace period U دوره بازگشت
curricula U دوره تحصیلات
rimmed U دوره دار
hucksterer U دوره گرد
touring U یک دوره مسابقه
latency period U دوره نهفتگی
age U دوره عصر.
fellyfelloe U دوره درندگی
toured U یک دوره مسابقه
time span U دوره زمان
tour U یک دوره مسابقه
latency U دوره کمون
practice period U دوره تمرین
senescence U دوره سالخوردگی
itinerant U دوره گرد
slump U دوره رخوت
lifetimes U دوره زندگی
lifetime U دوره زندگی
tours U یک دوره مسابقه
revolutions U یک دوره کامل
germinal period U دوره نوجنینی
action period U دوره کنش
flux linking a turn U شاره دوره
revolution U یک دوره کامل
cycles U دوره گردش
cycled U دوره گردش
financial period U دوره مالی
retention period U دوره ابقا
ages U دوره عصر.
limitation period U دوره محدودیت
meeting U یک دوره مسابقه
maintenance period U دوره تعمیرات
testing time U دوره ازمون
oxidizing period U دوره احیاء
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com